نوشته شده توسط : نعیمه

 
شیشه ای می شکند ...

یک نفر می پرسد...

چرا شیشه شکست؟

مادری می گوید...

شایداین رفع بلاست

یک نفر زمزمه کرد...

باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد،

شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست،

عابری خنده کنان می آمد...

تکه ای از آن را بر می داشت...

مرحمی بر دل تنگم می شد...

اما امشب دیدم...

هیچ کس هیچ نگفت،

قصه ام را نشنید...

از خودم می پرسم

آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟؟؟



کد جمع کردن گوشه ها و چرخش کامل عکس

http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=197&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=115&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=96&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=198&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=192&tracking=56d2f7337a3e5

:: بازدید از این مطلب : 1018
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 بهمن 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: